درپی گنجی بردم رنج که آسان نیامد بچنگ *ز اهرمن بریدم کمرکه درخواب هم نکرداست گمان * به چشمه دست درازی کردن وپانهادن بباغ *میســــــــــــر نباشد به خون و رگ آ نیاز *به اهرمن ندادم بها که نزدپدربمانم وفا * با اهرمن به جنگ بر خواستم تا که آنرا ز هم بگسستم * به پیروزی رساندم جنگ را به دورانداختم لکه ننگ را * کنون ای بازماندگان آنیاز زدیروزبیآموزید راه که فردا دگرنیست چاره راه * ز پیران بگیرید پندوکردارکنید * به گفتارخویش اندرآن یاد کنید ز دوستان خود به نیکی یادکنید به دشمن نیارید رو که شمشیر زند برآبروی . پیروزمند
عضوشوید .نظردهید. عزیزشوید ..آنیـــــــاز)برای همــیشــه یــــــاد ونامــــش زنــــده خواهــــد ماند )